با افزایش رقابت سازمانها نیازمند تغییر از مدیریت سنتی کارکنان به شیوه رهبری دستور و کنترل به رهبری مشترک میان کارکنان یک سازمان هستند، این شرایط در حال تغییر نیاز به رهبرانی دارد که قادرند به کارکنانشان در تبدیل به خود رهبری شدن کمک کنند.
احتمال بیشتری وجود دارد که کارکنان دارای ویژگیهای شخصی از جمله نیاز به استقلال و خود کارآمدی مسئولیت پذیرتر بوده و در تصمیم گیریها مشارکت کرده و راهبردهای خود رهبری را به کار گیرند.
تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید تا بیشتر با این مفهوم آشنا شوید.
پایه و اساس نظریه خود رهبری بر نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه شناخت اجتماعی ایجاد شده است و توضیح میدهد که چگونه افراد میتوانند شناخت، انگیزه و رفتار خود را تحت تأثیر قرار دهند.
نظریه شناختی اجتماعی شرح میدهد که افراد و محیط در تعامل مستمر با هم قرار دارند و پیامدهای رفتاری به عنوان منبع اطلاعات و انگیزه به کار میرود.
خود رهبری توضیح میدهد که چگونه خود رهبران فکر میکنند و چگونه مطابق با راهبردهای شناختی، انگیزشی و رفتاری اقدام میکنند.
مفهوم خود رهبری از زمان شروع آن، در زمینههای کاربردی گوناگونی بررسی شده است. به عنوان مثال، در زمینه ارزیابی، تغییر سازمانی، گروه خود هدایت شده، کارآفرینی، مدیریت تنوع، رضایت شغلی، عملکرد و فرایندهای گروه و….
برای دریافت پرسشنامه خود رهبری کلیک کنید.
خود رهبری به عنوان مجموعه نظام مند از راهبردهایی تعریف شده است که افراد از طریق آن خودشان را به سطح بالای عملکرد و اثربخشی وا میدارند. خود رهبری فرآیندی است که طی آن افراد خود را در راستای نیل به خود هدایتی و خود انگیختگی لازم برای عمل تأثیر میگذارند.
فرض اساسی خود رهبری این است که مسئولیت، صلاحیت و توانایی ابتکار عمل در انسانها وجود داشته و نیازی به قیود بیرونی از جمله رئیس شان و قوانین و مقررات ندارند. اگر از انسانها پشتیبانی مناسب به عمل آید، میتوانند بر خود نظارت کرده و رفتارهایشان را کنترل کنند.
به طور خلاصه، خود رهبری میتواند به عنوان فرآیند خود خواستهای تعریف شود که هدف عمده آن حمایت افراد به منظور برخورد اثربخش با محیط پیچیده و هدایت آنان برای ادامه زندگی است. در حقیقت برای رهبری اثربخش بر دیگران، ما ابتدا بایستی خودمان را به شیوه اثربخش هدایت کنیم.
خود مدیریتی یک فرآیند خود نفوذ و تنظیم کننده راهبردهایی است که به طور عمده نحوۀ انجام کار به منظور کمک به برآورده ساختن استانداردها و اهدافی که به طور معمول در خارج تنظیم شده است را مشخص میکند. آن (خود مدیریتی) متکی برانگیزههای خارجی و متمرکز بر رفتار است.
خود رهبری یک فرآیند خود نفوذ و تنظیم کننده راهبردهایی که نشان میدهد چه کاری انجام شود و چرا و چطور انجام میشود و… خود رهبری شامل انگیزه ذاتی است و تمرکز بر فرایندهای شناختی را افزایش میدهد.
به طور کلی، خود مدیریتی مرتبط با تنظیم راهبردهای شناختی و رفتاری است که دیدگاه عقلایی از آنچه افراد باید انجام دهند را انعکاس میدهد.
راهبردهای رفتار محور، شامل توانایی مشاهده رفتار خود، تأمل بر تأثیر رفتار، شناسایی و ارزیابی رفتارهای مؤثر و غیر مؤثر، تعیین اهداف برای بهبود و جایگزین ساختن رفتار و پاداش دادن فرد به خود در زمان تحقق اهداف در راستای ارتقاء عملکرد فردی در محیط کار و زندگی میباشد.
این استراتژی شامل خودکنترلی، خود مشاهدهای، خود هدفگذاری، خودپاداشی و خودتوبیخی است.
راهبردهای پاداش طبیعی این امکان را برای افراد فراهم میآورد تا از کار یا فعالیت تعیین شده لذت ببرند که این امر منجر به افزایش احساس شایستگی، خود کنترلی و احساس هدفمندی میگردد.
افراد میتوانند راهبردهای پاداش طبیعی را با تغییر در ادراک یا رفتارهای مرتبط با عملکرد کاری تسهیل کنند که سبب افزایش توانایی درک، خود کنترلی و مسئولیت کاری میشود.
راهبردهای پاداش طبیعی، توانایی فرد در دریافت جنبههای مثبت وظایف و تمرکز بر پاداشهای درونی آن است. توانایی تمرکز بر وظیفه به دلیل دریافت پاداش درونی موجب افزایش احساس صلاحیت داشتن، خود کنترلی و هدف مداری میشود که آن نیز، خودانگیزشی فرد را در کار ارتقا میبخشد.
توانایی فرد در دریافت جنبههای مثبت وظایف و تمرکز بر پاداش درونی آن. توانایی تمرکز بر وظیفه به دلیل دریافت پاداش درونی موجب افزایش احساس صلاحیت داشتن، خود کنترلی و هدف مداری میشود که آن نیز خود انگیزش فرد را در کار ارتقا میبخشد.
راهبردهای تفکر سازنده به هدف بازسازی فرآیندهای ذهنیای است که تسهیل کننده الگوهای تفکر مثبت و خوش بینانه هستند، همچنین فرآیندهای ذهنیای که میتواند تأثیر قابل توجهی بر عملکرد فردی داشته باشد.
این راهبردهای شامل شناسایی و حذف باورها و مفروضات ناکارآمد، درگیر شدن در خود صحبتهای مثبت و تصویرسازی ذهنی سازنده است. باورها و مفروضات ناکارآمد اغلب فرایندهای ناکارآمد در عادات فکری را نتیجه داده که میتواند به افسردگی، ناراحتی و ناکارآمدی شخصی منجر شود.
از طریق فرایند تغییر و تشخیص این باورهای تحریف شده، افراد میتوانند فرایندهای اندیشه ناکارآمد را به حداقل رسانده و در فرآیندهای شناختی عقلانی تر و کارسازتر درگیر شوند.
بنابراین از آنجایی که تفکر فرد بر رفتار او تأثیر میگذارد، برای سازمانها سود بخش است تا تفکر پیشرفت گرا، مثبت و سازنده را تشویق کنند. این استراتژی شامل اعتقادات و باورها، خود مصاحبتی و تصور ذهنی است.
خود رهبری در برگیرنده فرآیندهایی است که از طریق آن افراد بر خودشان به منظور خود هدایتی و خودانگیزشی عملکردشان تأثیر میگذارند. چنانچه اشاره کردهاند، این مفهوم میتواند در سطح تجزیه و تحلیل گروهی گسترش یابد.
افزایش تأکید بر کار دانشی گروه محور و کارهایی که مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه سرمایههای فکری توسط گروهی از متخصصان ماهر هستند، ما را مجبور به توسعه مدلهای سنتی رهبری به مدلهای پیچیده رهبری که شامل مفاهیمی مانند خودرهبری است، کرده است.
هر چند گروهها به طور فزایندهای در سازمانها افزایش پیدا کردهاند، بیشتر اوقات آنها در بهره برداری از تواناییهای نهفته خود شکست خوردهاند. بخشی از این نتایج ناامید کننده را میتوان به نبود توانایی در هماهنگ ساختن اقدامات اعضای گروه و فقدان رهبری کارساز به منظور هدایت این فرآیند نسبت داد.
رواج گروهها سبب شده خودرهبری اهمیت دو چندانی پیدا کند. گروههای توانمند و خودگردان به افرادی نیاز دارند که میتوانند خود را رهبری کنند.
مدیران نباید انتظار داشته باشند افرادی که سالها عمر سازمانی خود را تحت رهبری رئیس سپری کرده اند، به سرعت تغییر کرده و خود را با گروههای خود گردان تطبیق دهند.
به همین دلیل آموزش خودرهبری را میتوان به عنوان ابزاری عالی برای کمک به کارمندان در راستای تغییر از وابستگی به خودمختاری مورد استفاده قرار داد.
خود رهبری تأثیر قابل ملاحظهای در هر دو سطح فردی و گروهی میگذارد. پژوهشها نشان داده است که افراد خود هدایتگر دارای سطح بالای عملکرد شغلی و پیشنهادهای خلاق، همچنین سطح بالای اعتماد به نفس، هیجانهای مثبت و رضایت شغلی هستند.
تأثیر خود رهبری بر نتایج عملکردی در سطح گروه واضح و روشن نمیباشد. از جنبه مثبت در برخی مطالعات یافت شده است که اتخاذ گروههای خود رهبر به بهبود بهره وری نسبت به گروههای مدیریتی سنتی انجامیده است.
با توجه به اثرات آن در دو سطح فردی و گروهی، بررسی عوامل مؤثر بر آن نیز از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. عوامل مؤثر بر خود رهبری را میتوان به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم کرد.
از عوامل درونی مؤثر بر خودرهبری میتوان به پاداشهای درونی، خودرهبری فکری، تنظیم هیجانها و شخصیت در سطح فردی و ترکیب گروه، توانایی شناختی، ویژگیهای کار، مدلهای ذهنی مشترک، انسجام و تعارض در سطح گروهی اشاره کرد.
همچنین عوامل خارجی نیز بر خود رهبری تأثیرگذار هستند. از عوامل خارجی مؤثر بر خود رهبر فردی میتوان به آموزش خود رهبری، تقویت و تقسیم رهبری، فرهنگ ملی در سطح فردی و رهبر خارجی گروه، ساختار فرهنگ سازمانی و فرهنگ ملی در سطح گروهها اشاره کرد.
ما به شما کمک می کنیم که پژوهش تان راحت تر و با علم بیشتری پیش برود. مجموعه آرمان پژوهان با ۱۳ سال سابقه فعالیت آماری و پژوهشی به هزاران پژوهشگر کمک کرده تا این مسیر ارزشمند را به درستی طی نمایند.
تمامی حقوق برای سایت آرمان پژوهان محفوظ است.